خداوند کریم در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) میفرماید: «بخوان که پروردگارت از همه گرامیتر است، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم داد و به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت» به ما آموختهاند «معلمی شغل انبیاء است» از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل گردیده: «با کسی که به او دانش میآموزید و کسی که از او دانش فرامیگیرید (دانشآموز و معلم) نرمخو باشید» و از سیدالساجدین(ع) روایت شده است: «حق کسی که به تو علم میآموزد این است که او را تعظیم کنی و مجلس او را گرامی بداری و به دقت به سخنان او گوش کنی و کاملا متوجه او باشی و در برابر او صدایت را بلند نکنی و اگر کسی از او پرسشی کرد قبل از استاد به او جواب ندهی و در مجلس او با کسی صحبت نکنی و در نزد او از کسی غیبت نکنی و اگر از او بدگویی شد از او دفاع کنی و عیبهایش را بپوشانی و فضیلتهایش را آشکار سازی و با دشمن او همنشین نگردی و با دوست او دشمنی نورزی. پس اگر چنین کنی فرشتگان خداوند گواهی میدهند که تو برای خدا به نزد آن عالم رفتهای و از او علم فراگرفتهای نه برای مردم.»
در قانون جمهوری اسلامی از وظایف و اهداف وزارت آموزش و پرورش آمده است: بر پایه تعالیم عالیه اسلام زمینههایی آماده نمایند تا فضایل اخلاقی دانشآموز رشد نماید، ارزشهای اسلامی را برای او تبین کنند، دعوت به خیر که در واقع امربهمعروف و نهیازمنکر است و حس مسئولیت و اهتمام به امور مردم و پایبندی به نظم و انضباط و احترام به قانون و التزام به اجرای آن را در وی تقویت نمایند و در یک کلام وظیفه مسئولان و از همه مهمتر وزیر آموزش و پرورش اتخاذ سیاستهایی است که نتیجه آن حمایت و پشتیبانی از معلمان و تامین معیشت و پرداخت حق قانونی آنان و فراهم نمودن امکانات تحصیلی برای دانشآموزان ازجمله ایجاد مدرسه و کلاس و تامین نیازهای اولیه تحصیل میباشد تا بتوانند با خیالی آسوده به امر آموزش بپردازند و احساس کنند که حاکمان و کارگزاران دولت در مسیر ایجاد عدالت اجتماعی و رعایت انصاف و مبارزه با ظلم و ستم و تامین رفاه نسبی شهروندان کوشا هستند و در نهایت زمینههایی آماده گردد تا مردم در برابر حاکمان بدون لکنت زبان واقعیتها را بگویند و احقاق حق کنند امّا نحوه انتخاب و معرفی سه وزیر پیشنهادی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش نشان از آن دارد که سیدابراهیم رئیسی و گروه مشاورانش در این زمینه اطلاعات کافی و وافی نداشتهاند، نگارنده این سطور در شماره 709 مورخ 3/9/1400 مقالهای با عنوان «آموزش و پرورش و یادآوری چند نکته به رئیسجمهور و کاندیدای وزارت» نکاتی را یادآوری نموده و تاکنون محترمانه به یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش طی مقالات متعدد در این ستون تذکراتی داده است اما عملکرد یوسف نوری نشان از آن دارد که نتوانسته است در اداره امور وزارتخانهای با این وسعت و اهمیت توفیقی حاصل نماید.
یوسف نوری در نشست فرهنگیان مریوان که به مناسبت روز و هفته بزرگداشت مقام معلم برگزار شده بود تهدید و تمجید را باهم درآمیخت و ضمن تبریک آنان را تهدید به اخراج نمود و از بند 23 هیات تخلفات گفت و افزود که تجمعات قانونی برای رسیدن به مطالبات به حق معلمان حق فرهنگیان است و باید این مورد از طریق قانونی پیگیری شود اما مشخص نکرد بعد از گذشت حدود 43 سال از پیروزی انقلاب اسلامی معلمان همانند دیگر شهروندان و معترضان وضع موجود چگونه و از چه راه خواستههای بحق و قانونی خود را برای مسئولان و مقامات حکومت بازگو نمایند؟
واکنش جنجالی دیگری که وزیر آموزش و پرورش در قزوین رقم زد و در تاریخ آموزش و پرورش ثبت گردید آن هم درحالی که در جایگاه شکوهیها، رجاییها و باهنرها نشسته است خطاب به معلمان مدارس غیردولتی که از او 2دقیقه وقت میخواستند تا مشکلات خود را مطرح کنند با کمال خونسردی پاسخ داد: وقت ندارم!! شگفتانگیزتر آنکه وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به این سؤال که تعداد دانشآموزان بازداشتی چند نفر است؟ پاسخ میدهد: تعدادشان زیاد نیست و اینقدری نیستند نمیتوانم آمار دقیقی از تعدادشان بدهم، دانشآموزی در زندان نداریم و مواردی هم اگر بازداشت باشند برای اصلاح و تربیت است که در مرکز روانشناسی هستند و دوستان کارشناسی کارشان را انجام میدهند تا بعد از اصلاح به محیط مدرسه برگردند!! آیا یوسف نوری نمیداند قانوناً در ایران هیچ محکوم زیر 18 سالی در زندان نگهداری نمیشود؟ و آیا نمیداند بازداشت هریک از دانشآموزان و فرستادن آنها به کانون اصلاح و تربیت در واقع زنگ خطری است که در کارکرد آموزش و پرورش اختلال ایجاد میکند و پتکی است که بر سر دانشآموز گرفتار و خانوادهاش فرو میافتد؟ آیا وزیر در بیان اینگونه مطالب خدای ناکرده تجاهل کرده است؟
مناسب میداند داستان مرگ دو پسر در دوران صدارت میرزاتقیخان امیرکبیر و واکنش و نگرانی آن مبارز با استبداد و استعمار را به شرح زیر درج نماید.
اعتضادالسلطنه گفته است: «در سفر اصفهان روزی در چهل ستون، امیر را برافروخته دیدم گمان بردم از سرحد، خبر بدی رسیده اما معلوم شد که فرزندان صادق رنگآمیز و محمد کلهپز از بیماری آبله مردهاند امیر از آنان مواخذه کرد چرا با وجود آن که دولت مایه آبلهکوبی را فرستاده و در معابر هم جار زدهاند که اطفال را آبله بکوبید قصور کردهاند؟ پس گفت از هریک پنج تومان گرفته مرخص کنید و پول را در صندوق خاص خرج مریضان بگذارید چون توانایی پرداخت آن را نداشتند دستور داد که از کیسه خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شده باشد بعد من به امیر گفتم: این مطلبی نبود که اینقدر شما را مشتعل کرده بود فرمود: شاهزاده تعجب دارم که شما شنیدید دو نفر بیجهت تلف شدهاند و به شما تاثیر نکرد از این سخن امیر بسیار شرمنده شدم…»(1)
شگفت آنکه گاه عدهای از مسئولان و دارندگان تریبونهای رسمی و ائمهجمعه و بعضی از مقامات سخنانی میگویند که مورد قبول مردم نیست و معمولاً باعث تحریک این یا آن میشود به عنوان نمونه وزیر ارشاد میگوید: تعداد خبرنگاران بازداشتی زیاد نیست، امام جمعهای اعتراض میکند که چرا وزیر ورزش با دختر فریبخوردهای (که ورزشکار مدالآوری میباشد) ملاقات نموده است، سیداحمد خاتمی میگوید: قوه قضائیه کاری کند که کسی هوس اغتشاشگری نکند، عدهای تعداد بازداشتیها را بیست تا سی هزارنفر میدانند و درصد کم اعتراضکنندگان را با جمعیت ایران میسنجند، بعضی از مسئولان تعداد اعتراضکنندگان را بسیار ناچیز میشمارند، حسین شریعتمداری ساز دیگری کوک میکند و دستورالعملهایی برای مسئولان قضایی و حکومتی صادر مینماید که دولتمردان چگونه با معترضان روبرو شوند، فرمانده نیروی انتظامی جمعیت دانشآموزی را به جای 15 میلیون، سی میلیون اعلام مینماید و میگوید: «از 110 هزار مدرسه کودکستان، دبستان، دبیرستان دوره اول و دوم و هنرستانها، دانشآموزان 50 مدرسه به اغتشاشگران پیوستهاند، یا حداد عادل اشاره میکند: عدهای دانشجو در دانشگاه شریف حرفهای مستهجن زدند، نیرویی هم عصبانی شد و کاری کرد و کل جمعیتی که در این یکماه به میدان آمدند نهایتاً 200 هزارنفر بود!!»
امّا غلامعلی حداد عادل به این نکته توجه نمیکند و پاسخ نمیدهد چرا نیروهای امنیتی با شنیدن یک حرف مستهجن نتوانستند بر خود مسلط شوند و به دانشگاه وارد شدند؟ و حوادثی را رقم زدند که در تاریخ این سرزمین ثبت و ضبط شد و کار به آنجا رسید که وزیر علوم شخصا و شبانه به دانشگاه شریف رفت آیا این اقدامات قانونی بوده است؟ غلامعلی حداد عادل باید آنچه را که در سمینارها و سخنرانیهای خود پیش از انقلاب و به ویژه در سالهای 56 و 57 درباره رفتار مولای متقیان علی(ع) با مخالفان بویژه با خوارج گفته است یادآور گردد که آن حضرت تا دشمنانش دست به اسلحه نمیبردند با شمشیر در برابرشان نمیایستاد و با آنان مقابله نمیکرد و در یک کلام آیا پاسخ حرف مستهجن مجوزی برای وارد شدن نیروهای امنیتی به دانشگاهها و حمله به دانشجویان و گاز اشکآور زدن و برخورد فیزیکی با آنان و دستگیری دانشجویان میباشد؟
نگارنده وظیفه شرعی و قانونی خود میداند از مسئولان و مقامات و بزرگان قوم درخواست نماید: چارهای بیاندیشند و سیدابراهیم رئیسی پس از برکناری یوسف نوری وزیری را انتخاب کند تا سخن معلمان و درخواستهای قانونی آنان را بشنود، دانشآموزان را به کانون اصلاح و تربیت نفرستد چون فرستادن دانشآموز معترض در جایی که بزهکاران را میفرستند یعنی ریختن بنزین روی آتش، و چند روز بعد از آن گفت: از گل نازکتر هم به دانشآموزان نمیگوییم. معلمان را تهدید به اخراج نکند و دو دقیقه وقت داشته باشد تا درد دل معلمان مدارس غیردولتی را بشنود و در واقع خود و مدیرانش زمینههایی آماده نمایند تا سخن معترضان را بشنوند و حق قانونی فرهنگیان اعم از شاغل و بازنشسته را بدهند و بین اعتراضکنندگان و اغتشاشگران تفاوت قائل شوند. اساسا وزیر آموزش و پرورش باید دیدگاهی وسیع و بینشی عمیق و دانشی گسترده و اندیشهای بلند و همتی والا و سطوت و اقتداری بایسته داشته باشد تا لیاقت ریاست بر کرسی نظام تعلیم و تربیت پیدا کند. جای شهید رجایی باید توسط کسانی گرفته شود که در قول و فعل و روش و بینش، تالی او باشند و به درستی قادر به تمشیت نظام آموزش و پرورش باشند.
در موضوع حوادث اخیر دستاندرکاران صدا و سیما نیز از پخش بیانات بیپایه و تهوعآور کارشناسانی که صرفاً موضوع را به بیحجابی و برهنگی زنان ربط میدهند و از بیان جملات و کلماتی که از بازگو نمودن آن انسان شرم مینماید جلوگیری کنند و دلسوزان و علاقهمندان نظام به این نکته مهم توجه داشته باشند که در اعتراضات سال 1378، 1388، 1396 و 1398 معمولاً موضوع به مدارس کشیده نشد و اینگونه شعارهای هنجارشکنانه فراگیر نگردید و از همه مهمتر کارگزاران نظام باید آنطورکه بعضی از مسئولان ازجمله رئیس قوه قضائیه و عدهای از نمایندگان و فعالان سیاسی گفتهاند، با مردم باب گفتگو را باز کنند و به درخواست احزاب و دستهها و انجمنهای شناسنامهدار پاسخ مثبت دهند و از همه مهمتر معترضان را به مخالفان تبدیل نکنند و ضروری است به موضوع گرانیها، کمبودها، فقر و بیچارگی، کوچک شدن سفره مردم و اینکه تورم شکننده و سرسامآور دمار از روزگار عدهای درآورده و کمر بسیاری از مردم را شکسته است توجه نمایند و بدانند اکنون که برای بسیاری از مقامات و مسئولان در هر سه قوه امکانات زندگی و آسایش فراهم میباشد لازم است برای تامین رفاه نسبی مردم و رفع کمبودها و از بین بردن گرانیها و کاهش اختلافات طبقاتی راهحل و چارهای بیاندیشند که فردا دیر است. والسّلام.
رضا سلطان زاده – مدیرمسئول
پینوشتها:
1- «امیرکبیر و ایران»، دکتر فریدون آدمیت، صفحه 333، چاپ امیرکبیر، سال 1356 شمسی.
- نویسنده : رضا سلطان زاده
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 01,نوامبر,2024